دموکراسی (مردم سالاری ) چیست ؟
نیما فرمین نیما فرمین


 ـ  دکترای حقوق از دانشگاه مونت پلیه ـ فرانسه
 

پیش گفتار

در پایان سده هفتم پیش از ترسایی با از میان برداشتن شاه خودکامه در آتن ، نجیب زادگان این شهر نه تن را از میان خود برگزیده و پس ازنوشتن قانون، وگزینش قضات از راه قرعه کشی ، وسال ها بعد با ازمیان بردن بردگی ودادن حق گزینش شهروندان درمجلس ، نخستین گام برای برپایی دموکراسی برداشته شد.

دموکراسی در درازای هزاره ها، با کوشش فلاسفه واندیشمندان وجانبازی مردم، سیرپیشرفت وتکامل خود را دنبال کرده، و بیش از پیش درجهان گسترده شد.
 

در آغاز سده سیزدهم ترسایی ، به دنبال شورش های مردم انگلیس، ژان، شاه این کشور درمنشورکبیر، اختیارات خودراکاهش داده ، به استبداد و بازداشت های خودسرانه پایان داد ، و گام دیگری برای دموکراسی برداشته شد.

در سده هفدهم، جنبش بیداری واندیشه های فلسفی توماس هبس و جون لوک در انگلستان و چند سال پس ازآن منتسکیو ، روسو ، ولتر ودیدرو، در فرانسه ، اصل حاکمیت مردم پذیرفته شد، و حاکمیت ملی به تاریخ پیوست.

برابر اصل حاکمیت ملی شهروند، با حفظ این حق، در یک رای گیری آزاد بنیادهای سیاسی کشور( مجریه، مقننه وقضاییه) ازمیان خود برمی گزیند. این گزینش برپایه اعتماد شهروندان با دولت است، و اگر دولت  با زیر پاگذاشتن دموکراسی، این اعتماد را از میان ببرد، شهروندان حق وتکلیف دارند، این دولت را کنارگذاشته ودولت دیگری را ازمیان خود برگزینند.  

شاه وشاهزاده های قاجار، ملایان، مالکین بزرگ و ثروتمندان، با دروغ وناسزاگویی ، اندیشمندان ایرانی جنبش بیداری را ، که برای برپایی دموکراسی تلاش می کردند ، از صحنه مبارزات ، دور نگهداشته ، وبه جای حکومت دموکراسی اساس حاکمیت مردم ، حکومت پادشاهی را که با اصول بنیادی دموکراسی در تضاد آشکار بود ، قانون اساسی را با نام نادرست مشروطه بر مردم ایران تحمیل کردند، و حاکمیت مردم وحقوق آنان را در گزینش در بنیادهای سیاسی کشور از میان بردند .ایادی این حکومت برای فریب مردم با بی آزرمی  به دادن شعارهای دروغین دموکراسی  ادامه دادند. این نابسامانی ها تا پایان دوره پهلوی نیزدنبال شد. (کارنامه انقلاب مردم برای برپایی قانون اساسی با مخالفت ها ودخالت های آشکار ملایان انحصار طلب ، از هدف بنیادی خود منحرف شد، و از آن جا که اهمیت به سزایی دارد ، نیاز به گفتگوی جداگانه یی دارد، و آن را گفتار دیگری بازگو خواهم کرد).

 

هنگامی که رضاخان میر پنج، دریک کودتا به حکومت ویرانگر ترکان قاجار، از بازماندگان مغول پایان داد، و در نظر داشت حکومت جمهوری اعلام کند، مالکین بزرگ، ملایان ، شاهزادگان قاجار وبازاریان ، که با برپایی حکومت دموکراسی منافع خود را در خطر دیدند، وی را ازانجام این کار بزرگ  بازداشتند. دردوره شاهی فرزندش ، فساد وچاپلوسی درهمه ی شئون کشورحکمفرما بود. نبودن احزاب آزاد ، بحث و گفتگو درباره ی سیاست و دموکراسی حتی در دانشکده ی حقوق ممنوع شده ، ومخالفت بارژیم پادشاهی تلقی می شد. در نتیجه مردم از دگرگونی های سیاسی و دموکراسی در جهان بی بهره شدند.

 

این فضای خالی از اندیشه های سیاسی درکشور، زمینه ساز فروپاشی رژیم پادشاهی شد، ودر آخرین روزهای شاهی، چهره ی مدعیان آزادی که در احزاب و گروه هایی به نام ملی گرایان ، وتنها  برای رسیدن به حاکمیت در اتاق های دربسته گردآمده بودند برمردم ایران آشکار شد.کریم سنجابی رهبر جبهه ی ملی که پس ازاجلاس سوسیالیست ها در کانادا ، به پاریس آمده ، بود،  پس از ساخت وپاخت پنهانی با ملا ی دغل، خمینی، در اعلامیه ی سه ماده یی به نام جبهه ی ملی، با بی آزرمی هم آوای حکومت درحال تکوین دکانداران دین شد و گفت :

1 ـ  سلطنت فاقدپایگاه شرعی است.

2 ـ  جنبش ملی اسلامی ایران با هیچ ترکیب حکومتی موافقت نخواهد کرد.

3 ـ نظام حکومت ملی ایران باید براساس موازین اسلامی و دموکراسی انجام پذیرد.

وی با فراموشی سپردن اصول بنیادی دموکراسی که با حکومت های دینمدار درتضاد آشکار است ، سالیان درازمدعی آن بود، و با ستایش از خمینی، و تمجید از حکومت بیداد دکانداران دین، چهره راستین خود را پس از سال ها دروغ وشعارهای توخالی درگروه های خیالی ، که در اتاق های دربسته تشکیل می شد، آشکارکرد. همین فضای خالی سیاسی موجب شد، هنگامی که خمینی با یاری بیگانگان به ایران آمد، بسیاری از دانشگاه دیده ها ، به همراه مردم فریب خورده در فرودگاه تهران به پیشوازاو رفتند.

 به دنبال این نابسامانی ها، با فروپاشی استبداد نظامی شاه ، مردم ایران پیش از آن که به آزادی برسند ، گرفتار استبداد سیاه وبیدادگر فرقه شیعه شدند. با فروپاشی پادشاهی و روی کارآوردن اهریمن تازی از سوی کشورهای سرمایه داری، ملای دغل خمینی که حتی به درستی زبان پارسی را نمی دانست، واز واژه ومفهوم دموکراسی کمترین شناختی نداشت، درگفتگو با روزنامه نویسان بیگانه در پاریس، دوجمله یی را که فرصت طلبان در گوش او خوانده بودند داده بودند ، بازگو کرد. " می خواهم دولت اسلامی رهبری کنم، تا مردم کشور شما تفاوت دموکراسی اسلامی ودموکراسی کشورهای دیگر را در یابند ".  

جانشینان خمینی، که آگاهیشان از جادوگری، دعانویسی و جن گیری فراتر نمی رود، برای فریب مردم ناآگاه ، به سان امام راحل خود، طوطی وار، واژه ی دموکراسی را درهر نشست و درهر نوشته یی به کار برده و می برند.
 

 تعریف دموکراسی

 سیر پیشرفت وتکامل اصول دموکراسی در درازای هزاره ها تا امروز ادامه یافته و با گذر زمان همچنان برای والایی زندگی مردم و با دگرگونی ها در زندگی اجتماعی مردم، اصول بنیادی آن دگرگون می شود ،  کارشناسان حقوق اساسی نمی توانند ، به تعریف جامع و مانعی از آن بپردازند. ، با این حال استادان حقوق اساسی و اندیشمندان هر یک به گونه یی به تعریف ساده و روشن آن بسنده می کنند.

1 ـ گروهی ازحقوق دانان ، دموکراسی را سیستم حقوقی می دانند ، که شهروندان با برخوداری از آن ، اعمال حاکمیت می کنند.

2 ـ گروهی دیگر به گونه یی گویا تر، حق حاکمیت ، آزادی ها وبرابری شهروندی، آزادی احزاب، آزادی اندیشه وقلم ، مطبوعات ، جدایی بنیادهای سیاسی کشور(مقننه، اجراییه و قضاییه) حق گرینش مردم در این بنیادها و حق رای دادن را دموکراسی توصیف می کنند.

3 ـ بدنبال انقلاب صنعتی ، توسعه اقتصادی وپیدایش طبقه کارگر، و مبارزات کارگران، حقوق تازه ی دیگری به مفهوم دموکراسی افزوده شده است ، این حقوق جدید، از حقوق برابری .آزادی های شهروندی فراتر رفته ، حقوق اجتماعی را به وجود آورده است ،حقوق کارو خدمات اجتماعی ( درمان ، دستمزدها ، بیکاری ، ازکارافتادگی ، بازنشستگی، حق مسکن)، حق تشکیل سندیکا و عضویت درآن، حق اعتصاب وحق برخورداری از آموزش وپرورش و ارج نهادن به  ارزش های فرهنگی .

4 ـ آبراهام لینکلن رئیس جمهور پیشین امریکا ، دموکراسی را حاکمیت مردم، از سوی مردم و برای مردم توصیف می کند.

5 ـ این تعریف ، با همین انشاء  در اصل 2 قانون اساسی فرانسه پذیرفته شده است.

  دادگاه قانون اساسی آلمان فدرال در سال 1952، دموکراسی راچنین توصیف می کند:

برترین اصول دموکراسی این است ، که حاکمیت دولت قانونی برخواست مردم وبا اراده ی اکثریت ، وبا ارج نهادن به آزادی ها وبرابری شهروندان و به دور ازخشونت وخودکامگی دولت بنا شده باشد.

باید یادآور شوم، دموکراسی دارای ارزش های دیگری نیزمی باشد، که مهمترین آن ها ارج نهادن به مردم و هم چنین ارج نهادن به اقلیت های حزبی در پارلمان و لزوم الترناتیو درمیان احزاب برای رسیدن به حاکمیت کشوراست، در غیراین صورت حکومت به استبداد کشیده می شود .

دموکراسی افزوده براین که یک سیستم سیاسی است ، یک بنیاد فلسفی نیز می باشد ، وبر آن است، زندگی اجتماعی را سازمان داده ، و با ارج نهادن به ارزش های فرهنگی و اجتماعی ، بابردباری، همبستگی و یکدلی و از میان بردن پندارهای جدایی افکن دکانداران دین و نژادی ، آرامش وپیشرفت را درجامعه فراهم ساخته، و به والایی و بهبود جامعه ی بشری بکوشد.

دموکراسی یک بنیاد حقوقی نو و شکننده نیست ، دموکراسی ثمره ی ، سده ها کوشش فیلسوفان ، حقوق دانان وجانبازی مردم آزاده است، و از سده ی هجدهم  ترسایی تاکنون در بسیاری ازکشورها پذیرفته شده است و محدود به سرزمین ویا زمان معینی نیست. استادان حقوق اساسی با نگر به گسترش دموکراسی در بسیاری از کشورهای جهان بر این اندیشه اند، که دموکراسی بسان مبادلاب بازرگانی ، جهانی شده است.

برای شناخت ارزش های بنیادی دموکراسی باید ، کارنامه ی آن را در درازای سده ها بررسی کرد. این پژوهش ما را

بیش از پیش به یکایک ارزش های جهان شمول آن آگاه می سازد،  بنابراین ، همه شهروندان خویشکاری دارند، که از آن پاسداری کنند.

مردم آزاده ی ایران زمین، که سالیان دراز در چنگال حکومت های خودکامه ی شاهی اسیر بوده ، و اینک بیش از سی سال است ، دکانداران فرقه ویرانگر شیعه ، با ادعاهای بی بنیاد خود رانماینده ی خداوند در روی زمین دانسته وگروهی از آنان فراتر رفته وخود را خدای روی زمین و منشا قانون می دانند، و با نیرنگ وبا نیروی سرکوب، مردم را ازحق حاکمیت ،حقوق وآزادی های بنیادی، برگزیده شدن در بنیاد های سیاسی کشور و پیشرفت و آبادانی کشور وبهزیستی بی بهره کرده اند. وبا تحمیل پندارهای پوسیده پیش از قرون وسطایی ، همه چیز را بنابودی کشانده اند.

از آن جا که  دموکراسی،  برپایه ی حقوق وآزادی ها وبرابری شهروندان  استوار است،  برتری جویی به هرشکلی که باشد ، در آن جایگاهی ندارد،  لذا حکومت دموکراسی با حکومت های زیر در تضاد بنیادی است ، شور بختانه، سردمداران حکومت های استبدادی برای فریب مردم ، با زیرپاگذاشتن اصول دموکراسی، و پنهان کردن چهره ی مردم ستیز خود، مدعی دموکراسی می باشند.

1 ـ حکومت پادشاهی ، که در آن یک شهروند ، خود را شاه وبرتر از مردم می داند، وی به دروغ مدعی می شود، که حاکمیت خود را از خداوند گرفته ، واز هنگامی که آن را گرفت، این حاکمیت از او می شود و به او تعلق دارد. این برتری جویی با اصل برابری و آزادی های شهروندی و حقوق حاکمیت مردم ناسازگاراست. شوربختانه عده یی که از اصول دموکراسی آگاهی ندارند، به این پندار که مردم به رشد نرسیده و ناتوان از اعمال حقوق خود می باشند، باید زیر سرپرستی شهروند دیگری ،( که خود را شاه نامیده است) باشند، وبر پندارهای پوسیده ی دو سده پیش پایورزی می کنند.

2 ـ حکومت شاهزادگان ، اشراف و صاحبان ثروت ، به شیوه پیش از قرون وسطایی و دوران بردگی بنا شده است.

3 ـ حکومت اولیگارشی، که در آن تنی چند از اشراف و متنفذین ، مردم را از حق حاکمیت وآزادی های بنیادی بی بهره کرده ، و با خودکامگی مردم را اسیر ودرآمد کشور را چپاول می کنند.

4ـ حکومت امپراتوری، که در آن امپراتور یک تنه بر همه ی مردم فرمان می راند. ومردم  بردگان او می باشند.

5 ـ حکومت دکانداران دین، سهمناک ترین حکومت روی زمین است، مردم اروپا تا پایان سده هجدهم ترسایی در دست دکانداران دینی گرفتاربوده و گواه خونریزی ها ونامردمی های  کشیش ها می باشند.

بیش از دوسده رهایی کشورهای اروپایی ، از حکومت بیداد دکانداران دین، مشتی ملای دزد ودغل با پندارهای پوسیده بادیه نشینان ، مردم را ازحقوق وآزادی ها و شرکت در بنیادهای سیاسی و اجتماعی کشوربی بهره کرده اند.

برای برپایی داد درکشور، شهروندان حق وتکلیف دارند، برابر اصل حق حاکمیت ، دست آنان را  ازبنیاد های سیاسی کشور کوتاه کرده و با گزینش نمایندگان خود، حکومتی برپایه ی دموکراسی برپا کنند.   


January 22nd, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي